شهيد قادر محمدي اقدم زماني چشم به جهان گشود كه پدرش مشغول انجام خدمت سربازي بود و تا دو سال از ديدار فرزند دلبند خود محروم بود و چون بعقوبي دور از يوسفش با غم و اندوه، روزگار مي گذرانيد.
ايشان به علت کمبود امکانات نتوانست از نعمت سواد بهره مند گردد و اين امر عقده اي شد كه تا لحظه شهادت با او بود. ايشان دوران جواني را به دامداري و کشاورزي مشغول بود و از اين راه كمك فراواني به خانواده خويش مي نمود.
شهيد محمدي اقدم بعد از گذشت چند سال به علت اينكه كار در روستا و درآمد حاصله كم بود، به شهر رجعت نموده، به شغل كارگري و سنگ شكني مبادرت ورزيد. او بعدها به عنوان كارگر بيمه در پمپ بنزين مشغول به كار شدند.
وي انساني پاك و آزاده و مؤمن به مسايل اخلاقي و اسلامي بود و هميشه مسايل اسلامي را در خانواده گوشزد مي كرد. انساني بسيار مهربان و خوش خلق بود. رسيدگي به وضع همسايگان و جبران كمبودهاي آنان را از جمله در جريان كمبود نفت در اوايل انقلاب، وظيفه خود مي دانست.
از آنجايي كه نامبرده در خانواده اي كه بيشترش روحاني بودند، رشد و نمو كرده بود، به مسايل سياسي و اسلامي آگاه و حساس بود. به عنوان مثال، در مقابل رژيم ستمشاهي قد علم كرده و در اكثر راهپيمايي ها و تظاهرات شركت مي جست و زماني كه دخترانش درس مي خواندند، يك بار هم اجازه نداد كه بدون حجاب در معرض عموم ظاهر شوند و اين نشأت گرفته از وجدان بيدار و روح حساس ايشان به آرمان هاي ناب اسلامي بود.
برادر قادر به امام راحلمان علاقه اي فوق العاده داشتند و طرفداري از رهنمودهاي ايشان را سرلوحه زندگي خود قرار داده، در همه حال به انقلاب و رزمندگان كمك مي نمودند. زماني كه دشمن خونخوار با حملات هوايي خود به پيرانشهر، مخصوصاً پمپ بنزين را بمباران مي كرد، ايشان جهت سوخت رساندن به ماشين آلات رزمندگان حتي يك روز هم پستشان را ترك ننمودند و در همه حال در پشت جبهه خدمات شاياني به انقلاب از خود نشان مي دادند.
شهيد قادر محمدي اقدم در انجام فرايض ديني بسيار سختكوش بود. هنگامي كه بعثيان كافر با تهاجم هوايي وحشيانه خود در تاريخ 64/3/12 پمپ بنزين شهر را بمباران كردند، او در حالي كه روزه بود، شهيد شده، براي هميشه بر ضيافت و مهماني خداوند شتافت.
روحش شاد و يادش گرامي باد
نحوه شهادت:
بمباران هوایی